سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سبز88       روشنگری برای آنانکه طالب راه حق اند.
آخرین مطالب

معرفی سایت


روشنگری برای آنانکه طالب راه حق اند.


دوستان


آمار و امکانات



آرشیو مطالب


تبلیغات
تاریخ: یکشنبه 89/2/19 نویسنده: بیداری
بازدید: مرتبه

بسم الله الرحمن الرحیم

یادم آید روزگاری چون گلی سرسبز بودم.  ریشه ام سیراب و برگم پر ز نور زرد خورشید.

در میان باغ و بوستان جای من بود. بلبلان از عشق عطرم چهچه مستانه ای داشتند.  اما یه روز تنگ غروب در خانه گوشم شنیدم نغمه تازه ز بیرون.

آری آن نغمه سرا گفت هی! چرا اینجا نشستی ؟ زود باش بیرون باغت شد گلستانی دگر

گفتم : اینجا جای من بس خوب و خوش هست ، بهتر از اینجا سراغ هرگز ندارم

گفت خوابی ، عده ای خواهند رسید تا ریشه ات را از غم خاکت جدا سازند!

گفتم : سالیانی ست من به این حالم ، چه می گوئی غریبه؟

گفت بیا بیرون ببین دریای سبز است!

عاقبت خامش شدم رفتم ز باغ عاشقی هایم

دست از دستان گرم باغبان آواره کردم سوی آن نغمه سرا چون باد رفتم

رفتم و دیدم خیابانها شده همرنگ برگم

دل به من گفت: اینجا که سبز است پس چرا بوی گلی هرگز نمی آید؟

فکر کردم باخودم دیدم که راست است حرف این دل ، پس چرا بوی گلی هرگز نمی آید؟

خواستم تا سوی باغ برگشته باشم ، لیک دیدم ریشه ام خشکیده و برگم شده زرد و خمود!

دست سوی باغبان پرواز دادم ،

دست من دید و گرفت در گوشه ای در آب بگذاشت!

 




تبلیغات

مکث تمپ

قالب های رایگان وبلاگ

قالب های بلاگفا

قالب های میهن بلاگ

قالب های پرشین بلاگ

قالب های بلاگ اسکای

قالب های دیتالایف

پوسته های وردپرس